بهره گيري از آيات قرآن كريم، ارجاع به منابع حديثي در استخراج احاديث رضوي و ديگر روايات ائمه عليهم السلام استناد به آموزه هاي نبوي و نيز تنظيم نمايه هايي چون نمايه¬ي احاديث رضوي، نمايه¬ي رجالي و نمايه ي اصطلاحات مهارت هاي زندگي از ويژگي هاي اين اثر است.
توجه ويژه داشتن نويسنده به نظام خانوده و آسيبهايي همچون:
تبديل خانه به خوابگاه - كاهش ارتباط صميمانه؛ پديده بحران هويت - از خود بيگانگي قشرهايي از نوجوانان و جوانان؛ گسست، تضاد ، و تقابل نسل ها؛ اشتغال مداوم و روز افزون والدين در خارج از خانواده ( از ميان رفتن فصل مشترك هاي عاطفي و روحي ؛ توسعه و تسلط تربيت و فرهنگ رسانه اي؛ ظهور پديده فكر منفي، ترديدها و تزلزل ها در تصميم گيري، را ميتوان از جمله مزيتهاي اين اثر دانست.
از ديگر مزاياي اثر را مي توان مختصر بودن و داراي قالب بودن آن دانست، فارغ از اينكه اين قالب در چه نظام ارزشي مطرح مي شود. و ليكن همين كه نويسنده ارائه مطلب و محتواي ذهني خود را در قالب و تقسيم بندي خاص با شاخص-گذاري در هر محور از مباحث ارائه مي دهد، خود نشان دهنده وجه ممَيزي نسبت به ساير كتاب هاي ارائه شده در اين زمينه است. بنابراين اثر مذكور را مي توان در عرصه مهارتهاي مبتني بر نياز جامعه، تحت عنوان مطالعات كاربردي دين و روان، گامي رو به جلو دانست، تا آثاري خلق گردد كه نواقص و معايب مطروحه را نداشته و بر اساس اجتهاد در منابع روايايي و آيات شريفه، با استنباط مدل ها و الگو ها به تبيين تفكر و نظام ارزشگذاري سيره رضوي پرداخته شود. در حاليكه اين كتاب صرفا حديث رضوي نيست، بلكه نگاهي به احاديث دارد و وارد فرازي از گفتار قول و فعل امامان ميشود و متناسب با تعريف استاندارد جهاني بهداشت، دستهبنديهاي خود را ارائه داده است.
اما نسبت به نقاط ضعف اثرمي توان مواردي را به شرح زير بيان داشت:
بسياري از تعاريفي كه نويسنده در اين اثر ارائه نموده است بر گرفته از متون روان شناسي مدرن است كه لازم است نويسنده محترم در ضمن ارائه تعاريف، به منابع اصيل آن و نظام فكري و ارزشي كه پشتوانه آن تعاريف و شاخص ها قرار دارد، اشاره نموده تا خواننده بداند تعاريف مستند به چه نظام فكري و ارزشي است.
نويسنده¬ي اثر، در طرح شاخص ها و تقسيم بندي¬هاي هسته مركزي مهارت هاي زندگي بر اساس تكنيك ها و راهبردهاي سازمان جهاني يونيسف و يونسكو و سازمان بهداشت جهاني عمل نموده است. از اين رو مي توان ساختار و قالب كتاب را برگرفته از آموزه هاي علم مدرن دانست كه در آن از محتواي آموزه هاي ديني و سيره رضوي استفاده نموده است و بعضا از محتواي روانشاسي مدرن استفاده نموده است و از سيره رضوي تنها براي مصاديقي براي مفاهيم مدرن استفاده نموده است. در حاليكه بهتر بود نويسنده بر اساس نظام ارزش گذاري اتخاذ شده از سيره رضوي و مفاهيم استنباط شده از آن به شاخص گذاري و تقسيم بندي و طراحي قالب پرداخته و سيره رضوي را تنها به عنوان مصداق براي انديشه برگرفته از روانشناختي غربي كه محتوايي ذاتا سكولاري و اومانيستي دارد استفاده نمي كرد و از اساس به فهم انديشه حضرت رضا عليه السلام مي پرداخت و از آن به عنوان زيربناي نوشتار خود استفاد مي نمود. در اين اثر به شاخص هاي روانشناختي و انسان شناختي غربي اصالت داده شده است و آنها را ملاك صحت و سقم قرار داده است؛ تنها براي انديشه¬ي روانشناختي مدرن، مويداتي از احاديث نقل نموده است، اين در حالي است كه ما با دو پارادايم متفاوت مواجه هستيم كه بر اساس نگاه تطبيقي كه خود نويسنده مدعي آن است بايستي به تفاوتها و شباهتهاي ذاتي دو پاراديم اشاره گردد كه اين اثر در اين زمينه هم دچار كاستي و ضعف است.
در هر سر فصل خواننده با چهارچوب نظري هر فصل و مفاهيم اوليه آن آشنا مي شود، در حاليكه ميان احاديث و روايات و سيره رضوي كه مطرح شده است هماهنگي و قرابت ضعيفي برقرار گشته است؛ براي نمونه در 6 محورمطرح نموده در بحث خود آگاهي، مشاهده مي شود كه كلام و سيره رضوي ناظر بر محورهاي شش گانه مطرح نشده است و سئوالي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه اگر كتاب مذكور با عنوان كتاب روانشناسي مطرح شده بود، قابل پذيرش است و ليكن كتاب مذكور براي فهم سيره رضوي است نه ادبيات روانشناختي، در حاليكه بيشتر كتاب ناظر به ادبيات روانشناختي است با نمونه هايي از سيره رضوي، به نظر مي رسد نويسنده با پيش فرض¬هاي روانشناختي كه خود در آنها متخصص است، سراغ احاديث رفته و تبيين احاديث را براساس ملاكهاي روانشناختي انجام داده است درحاليكه طريق در اين مسائل طريق اجتهاد است كه منطق و شيوه آن در حوزه هاي علميه مقرر است.
بنابراين اگر اصول مطروحه روانشناختي در تفسير و بيان روايات اثري نداشته، چه نيازي به طرح محورهاي مختلف و زائد روانشناختي در هر سرفصل است.
از جهتي ديگر نويسنده با تفاسير و توضيحاتي كه در ذيل و پيرامون سيره يا احاديث رضوي داده است، نتوانسته ميان اين مطالب با موضوعات و مسائل هر فصل، به خوبي ارتباط برقرار نمايد. بنابراين نويسنده محترم در برخي فصول نتوانسته وفاداري خود را در متن و شرح موضوعات بخوبي رعايت نمايد، از اين رو گاهي دچار عدم انطباق عنوان سرفصل با متن آن شده است و برخي فصول فرعي با بدنه اصلي همخواني نداشته و يا ارتباط ضعيفي و گنگي دارا است، شايد لازم باشد نويسنده تبيين بهتري از ارتباط روايات با موضوعات و مسائل داشته باشد.
نويسنده محترم روانشناسي امروز را در ارئه راهكار و شيوه هاي بهتر زيستن در مهارتهاي زندگي امري مسلم پنداشته است و صرفا به مستند سازي آنها بنابر روايات اكتفا نموده است و به تعبير ديگر در همان بستر استانداردهاي رواشناختي غرب مستقر گشته است و به ساختار آنها بر اساس مدل اسلامي و ايراني پرداخته نشده است، از اين رو مي¬توان گفت كه نويسنده با پيش فرض هاي روان شناختي تجربي به سراغ روايات رفته است و به جستجوی راهبردهاي كلي و فراگير آن پرداخته است. و در برخي موارد پيام اصلي روايات و يا سيره مطرح شده غير از آنچيزي است كه نويسنده مطرح نموده است، مي باشد و با عنوان مطلب ناهمگون است.
نكته ديگر اينكه نويسنده كتاب به تفاوت پارادايمي و سيستمي انديشه اسلامي با روانشناختي تجربي در علم مدرن اشاره نداشته است و تفاوتها و تشابهت هاي ذاتي آنها اشاره نداشته است.
موضوعات مرتبط: <-CategoryName- ><-CategoryName- >
برچسبها: